loading...

عشق و ازدواج

حتما پيش ازدواج در دوره دوستي ، نامزدي و يا عقد مطالعه كنيد

بازدید : 546
11 زمان : 1399:2

افرادي كه با بحرانهاي ميانسالي مواجه هستند، به نظر مي رسد كه با چالش هاي مربوط به مرگ و مير خودشان مواجه هستند .
در اواسط دوران ميانسالي، برخي از مسوليت هاي خودشان را انجام نمي دهند و به سرگرمي خودشان مي پردازند.
به همين دليل است كه عبارت “بحران ميانسالي” در اغلب موارد باعث مي شود كه افراد تمايل بيشتري به ديدن عكس هاي خانم ها و ماشين هاي ورزشي داشته باشند.
فرض بر اين است كه مسن شدن منجر به احسال افسردگي، پشيماني و اضطراب مي شود.
همچنين بحران ميانسالي يك مرحله اي مي باشد كه به افراد اجازه مي دهد تا بار ديگر احساس جواني بكنند، چرا كه آنها با اين چالش كه نيمي از عمر آنها تمام شده است، مواجه مي شوند.
ولي ناراحتي هاي عاطفي كه برخي از افراد در دوران ميانسالي تجربه مي كنند، منجر به ايجاد تغييرات عمده اي در سبك زندگي نمي شود كه شامل تمايل به جوان شدن مجدد باشد.
در واقعيت، بحران ميانسالي مي تواند به يك مورد كاملا مثبتي تبديل مي شود.
آيا بحرانهاي ميانسالي در واقعيت وجود دارند؟هيچ شخصي بحران ميانسالي را تجربه نمي كند. در واقع، مطالعات صورت گرفته نشانگر اين است كه براي اكثر افراد موجود در سرتاسر جهان، بحران ميانسالي به عنوان يك مسئله و مشكل مطرح نمي باشد.
در واقع برخي از محققين بر اين عقيده هستند كه مفهوم بحران ميانسالي يك ساختار اجتماعي است و اين عقيده وجود ندارد كه فرد حتما در دهه پنجم زندگي خودش با مشكلاتي مواجه شود و از كار افتادگي را تجربه كند.
در يك ارزيابي ملي صورت گرفته در مورد ميانسالي در ايالات متحده، يك راي گيري صورت گرفت تا مشخص كند كه چه تعدادي از افراد بحران ميانسالي را تجربه مي كنند.
در حدود ۲۶ درصد از شركت كنندگان گزارش كردند كه آنها با بحران ميانسالي مواجه هستند.
با اين وجود، بيشتر شركت كنندگان گزارش كردند كه بحران ميان سالي آنها قبل از سن ۴۰ سالگي يا بعد از سن ۵۰ سالگي صورت گرفته است.
به همين دليل اين سوال ايجاد شده است كه آيا بحران مورد نظر، به صورت واقعي مربوط به ميانسالي مي باشد، چرا كه در حالت معمولي سن ۴۵ سالگي به عنوان سن ميانسالي در نظر گرفته مي شود.
از هر چهار نفري كه گفته بودند يك بحران ميانسالي دارند، يك نفرشان بيان كردند كه ميزان گستردگي بحران نسبت به سن آنها زياد بوده است.
فاكتورهايي كه منجر به تقويت بحران مي شوند شامل تغييرات زندگي مي باشند كه مواردي از قبيل طلاق، از دست دادن شغل، از دست دادن شخص دوست داشتني يا جابجايي را شامل مي شود.
تست جنسي ، مركز مشاوره ايران ، مركز روانشناسي ايران، مشاوره شغلي آنلاين، مركز مشاوره خانواده ، نوروفيدبك چيست ، تست تفاهم زن و شوهر
علائم مربوط به بحران عاطفيبه دليل اينكه يك تشخيص معياري براي “بحران ميانسالي” وجود ندارد، مطالعه كردن اين مفهوم براي محققان سخت مي باشد.
معمولا محققان نسبت به مواردي كه بحران ميانسالي را تشكيل مي دهند، مخالفت دارند.
بيشتر تحقيقات صورت گرفته بر اساس پاسخهاي افراد نسبت به سوالات مربوط به تجربه كردن بحران ميانسالي مي باشد.
البته، موردي كه يك شخص به عنوان بحران ميانسالي در نظر مي گيرد، ممكن است كه با مورد بيان شده توسط فرد ديگر يكسان نباشد.
در حالي كه معمولا ترس از مرگ يا تمايل به دوباره جوان شدن به عنوان بحران ميانسالي تعريف مي شود.
ولي عواطفي كه در طول بحران ميانسالي تجربه مي شوند، نسبت به ناراحتي كه يك فرد مي تواند در طول يك بحران معمولي زندگي تجربه كند، تفاوت چنداني ندارد.
انجمن روانشناسان آمريكا بيان كرده است كه يك بحران عاطفي عبارت از “يك تغيير مشخص و ناگهاني در رفتار” مي باشد كه براي ساير افراد هم مشهود است.
مثال هاي مربوط به تغييرات رفتاري عبارتند از:
بي توجهي نسبت به بهداشت شخصيتغييرات قابل توجه در عادات خوابيافزايش يا كاهش وزنتغييرات مربوط به حالت رواني، همانند افزايش عصبانيت، بي التهابي، ناراحتي يا اضطراب.دوري از موارد روتين يا روابط عادي.چگونه آسيب هاي بعد از طلاق را ترميم كنيم؟روانشناسي اعتماد به نفس از دست رفتهروان شناسي حيرت آور، گزارشي از يك نمونه واقعيهوش هيجاني و مدل چهارعاملي گلمنآيا روان شناسان اينترنتي رايگان واقعي هستند؟چرا احتمال بروز يك بحران ميانسالي وجود دارددر مورد اكثريت افراد، دوره ميانسالي عبارت از زماني است كه روابط و نقش هاي فرد تغيير پيدا مي كنند.
برخي از افراد مجبور مي شوند كه در طول دوره ميانسالي از والدين مسن خودشان نگهداري كنند.
برخي از آنها به نگهدارنده خانه خالي تبديل مي شوند – يا ممكن است كه آنها اين احساس را داشته باشند كه نوجوانان آنها يك رشد بسيار سريعي دارند.
در مورد ساير افراد، سن ميانسالي مي تواند عبارت از زمان و دوره حسرت و پشيماني باشد.
برخي از افراد نسبت به عدم انتخاب يك مسير شغلي متفاوت يا ايجاد نكردن زندگي رويايي خودشان، دچار حسرت و پشيماني مي شوند.
علاوه بر اين، فرآيند مسن شدن در اين دوره زماني مشخص تر مي شود.
برخي از افراد در اين دوره دچار بيماري مي شوند، در حالي كه ساير افراد متوجه كاهش توانايي هاي فيزيكي خودشان مي شوند.
براي برخي از افراد، ميانسالي مي تواند يك سن مربوط به يك تفكر و تامل گسترده باشد.
آنها ممكن است كه سالهاي گذشته خودشان را بررسي كنند و اين سوال را بپرسد كه در صورتي كه آنها يك مسير متفاوتي براي زندگي شان انتخاب مي كردند، چه اتفاقي ممكن بود براي آنها صورت بگيرد.
ممكن است ساير افراد بيشتر در مورد روزهاي شاد زندگي خودشان تفكر كنند.
براي افرادي كه متمايل به هدف هستند، ميزان تفكر كم مي باشد و ميزان اقدام بيشتر است.
اين افراد به جاي بررسي كردن گذشته خودشان، تلاش مي كنند كه در مرحله دوم زندگي خودشان به اهداف بزرگتري دست پيدا كنند.
كاهش خوشحالي در دوره ميانساليبيشتر مطالعات صورت گرفته نشانگر اين هستند كه خوشحالي داراي يك منحني U شكل مي باشد.
ميزان خوشحالي در اوايل دوران نوجواني به صورت تدريجي كاهش پيدا مي كند و اين روند تا دهه پنجم زندگي فرد ادامه پيدا مي كند.
در افرادي كه در دهه ششم زندگي خودشان هستند، ميزان اين خوشحالي بار ديگر شروع به افزايش مي كند.
اطلاعات به دست آمده از نيم ميليون آمريكايي و اروپايي، وجود داشتن اين روند را تاييد كرده است.
افراد در دوران دهه هفتم زندگي خودشان، شادترين دوره زندگي شان را تجربه مي كنند، ولي افراد در دهه پنجم زندگي خودشان، پايين ترين سطح خوشحالي ممكن در طول زندگي شان را تجربه مي كنند.
با اين وجود، به نظر مي رسد كه منحني U شكل در سطح جهاني مصداق نداشته باشد. اين منحني بيشتر در كشورهاي داراي درآمد بالا مصداق دارد.
يك كاهش تدريجي در خوشحالي مي تواند دليل تنفر افراد از يك بحران ميانسالي را توضيح بدهد – كه مربوط به كاهش ميزان خوشحالي آنها مي باشد.
هرچند كه اطلاعات به دست آمده افزايش خوشحالي را در مراحل بعدي زندگي نشان مي دهند، ولي يك عقيده فراگير در بين افراد بيانگر اين است كه ميزان خوشحالي با افزايش سن كاهش مي يابد.
بنابراين برخي از افراد ممكن است اين تفكر را داشته باشند كه در اواسط دهه پنجم زندگي (۴۵ سالگي)، زندگي آنها به تدريج در شرايط وخيم تري قرار مي گيرد و اين امر منجر به تشديد بحران ميانسالي شود.
بحرانهاي ميانسالي در برابر افسردگيممكن است برخي از افراد افسردگي را در دوره ميانسالي خودشان تجربه كنند و اين افسردگي را به عنوان بحران ميانسالي خودشان در نظر بگيرند.
بر اساس گزارش مراكز كنترل و پيشگيري بيماري، زنان ۴۰ تا ۵۹ ساله در ايالات متحده، بالاترين نرخ افسردگي (۱۲٫۳) را در بين گروه هاي سني و جنسيتي دارند.
نرخ مرگ و مير در دوره ميانسالي در بالاترين سطح ممكن قرار دارد – به خصوص در بين مردان سفيد پوست.
براي افراد موجود در دوره ۴۵ تا ۵۴ سالگي، احتمال خودكشي بيشتر از ساير گروه هاي سني مي باشد.
آيا يك بحران ميانسالي منجر به افسردگي مي شود؟ آيا افسردگي منجر به يك بحران ميانسالي مي شود؟
يا اينكه افسردگي كه افراد در دوره ميانسالي تجربه مي كنند، به عنوان بحران ميانسالي مورد اشاره قرار مي گيرد؟
آيا يك بحران ميانسالي منجر به افزايش ريسك خودكشي مي شود؟ هيچ شخصي به طور قطع نمي تواند بگويد كه بحران ميانسالي، متفاوت از بحران سلامت رواني مي باشد كه در طول يك مرحله خاص از زندگي فرد صورت مي گيرد.


بحران ميانسالي و زوال عقلممكن است كه برخي از افراد مشكلات سلامتي را با بحران ميانسالي اشتباه بگيرند. يك تغيير در رفتار يا تغيير در شخصيت مي تواند علامتي از يك زوال عقل باشد.
همچنين در حاليكه ما تمايل داريم آلزايمر و زوال عقل را به عنوان مواردي در نظر بگيريم كه تحت تاثير مسن بودن فرد قرار دارند، ولي براساس گزارشات دريافت شده از جامعه، ۵ درصد از موارد آلزايمر قبل از سن ۶۵ سالگي بروز مي كنند.

منبع: مركز مشاوره و روانشناسي ايران-علائم بحران ميانسالي چه مواردي هستند؟

افرادي كه با بحرانهاي ميانسالي مواجه هستند، به نظر مي رسد كه با چالش هاي مربوط به مرگ و مير خودشان مواجه هستند .
در اواسط دوران ميانسالي، برخي از مسوليت هاي خودشان را انجام نمي دهند و به سرگرمي خودشان مي پردازند.
به همين دليل است كه عبارت “بحران ميانسالي” در اغلب موارد باعث مي شود كه افراد تمايل بيشتري به ديدن عكس هاي خانم ها و ماشين هاي ورزشي داشته باشند.
فرض بر اين است كه مسن شدن منجر به احسال افسردگي، پشيماني و اضطراب مي شود.
همچنين بحران ميانسالي يك مرحله اي مي باشد كه به افراد اجازه مي دهد تا بار ديگر احساس جواني بكنند، چرا كه آنها با اين چالش كه نيمي از عمر آنها تمام شده است، مواجه مي شوند.
ولي ناراحتي هاي عاطفي كه برخي از افراد در دوران ميانسالي تجربه مي كنند، منجر به ايجاد تغييرات عمده اي در سبك زندگي نمي شود كه شامل تمايل به جوان شدن مجدد باشد.
در واقعيت، بحران ميانسالي مي تواند به يك مورد كاملا مثبتي تبديل مي شود.
آيا بحرانهاي ميانسالي در واقعيت وجود دارند؟هيچ شخصي بحران ميانسالي را تجربه نمي كند. در واقع، مطالعات صورت گرفته نشانگر اين است كه براي اكثر افراد موجود در سرتاسر جهان، بحران ميانسالي به عنوان يك مسئله و مشكل مطرح نمي باشد.
در واقع برخي از محققين بر اين عقيده هستند كه مفهوم بحران ميانسالي يك ساختار اجتماعي است و اين عقيده وجود ندارد كه فرد حتما در دهه پنجم زندگي خودش با مشكلاتي مواجه شود و از كار افتادگي را تجربه كند.
در يك ارزيابي ملي صورت گرفته در مورد ميانسالي در ايالات متحده، يك راي گيري صورت گرفت تا مشخص كند كه چه تعدادي از افراد بحران ميانسالي را تجربه مي كنند.
در حدود ۲۶ درصد از شركت كنندگان گزارش كردند كه آنها با بحران ميانسالي مواجه هستند.
با اين وجود، بيشتر شركت كنندگان گزارش كردند كه بحران ميان سالي آنها قبل از سن ۴۰ سالگي يا بعد از سن ۵۰ سالگي صورت گرفته است.
به همين دليل اين سوال ايجاد شده است كه آيا بحران مورد نظر، به صورت واقعي مربوط به ميانسالي مي باشد، چرا كه در حالت معمولي سن ۴۵ سالگي به عنوان سن ميانسالي در نظر گرفته مي شود.
از هر چهار نفري كه گفته بودند يك بحران ميانسالي دارند، يك نفرشان بيان كردند كه ميزان گستردگي بحران نسبت به سن آنها زياد بوده است.
فاكتورهايي كه منجر به تقويت بحران مي شوند شامل تغييرات زندگي مي باشند كه مواردي از قبيل طلاق، از دست دادن شغل، از دست دادن شخص دوست داشتني يا جابجايي را شامل مي شود.
تست جنسي ، مركز مشاوره ايران ، مركز روانشناسي ايران، مشاوره شغلي آنلاين، مركز مشاوره خانواده ، نوروفيدبك چيست ، تست تفاهم زن و شوهر
علائم مربوط به بحران عاطفيبه دليل اينكه يك تشخيص معياري براي “بحران ميانسالي” وجود ندارد، مطالعه كردن اين مفهوم براي محققان سخت مي باشد.
معمولا محققان نسبت به مواردي كه بحران ميانسالي را تشكيل مي دهند، مخالفت دارند.
بيشتر تحقيقات صورت گرفته بر اساس پاسخهاي افراد نسبت به سوالات مربوط به تجربه كردن بحران ميانسالي مي باشد.
البته، موردي كه يك شخص به عنوان بحران ميانسالي در نظر مي گيرد، ممكن است كه با مورد بيان شده توسط فرد ديگر يكسان نباشد.
در حالي كه معمولا ترس از مرگ يا تمايل به دوباره جوان شدن به عنوان بحران ميانسالي تعريف مي شود.
ولي عواطفي كه در طول بحران ميانسالي تجربه مي شوند، نسبت به ناراحتي كه يك فرد مي تواند در طول يك بحران معمولي زندگي تجربه كند، تفاوت چنداني ندارد.
انجمن روانشناسان آمريكا بيان كرده است كه يك بحران عاطفي عبارت از “يك تغيير مشخص و ناگهاني در رفتار” مي باشد كه براي ساير افراد هم مشهود است.
مثال هاي مربوط به تغييرات رفتاري عبارتند از:
بي توجهي نسبت به بهداشت شخصيتغييرات قابل توجه در عادات خوابيافزايش يا كاهش وزنتغييرات مربوط به حالت رواني، همانند افزايش عصبانيت، بي التهابي، ناراحتي يا اضطراب.دوري از موارد روتين يا روابط عادي.چگونه آسيب هاي بعد از طلاق را ترميم كنيم؟روانشناسي اعتماد به نفس از دست رفتهروان شناسي حيرت آور، گزارشي از يك نمونه واقعيهوش هيجاني و مدل چهارعاملي گلمنآيا روان شناسان اينترنتي رايگان واقعي هستند؟چرا احتمال بروز يك بحران ميانسالي وجود دارددر مورد اكثريت افراد، دوره ميانسالي عبارت از زماني است كه روابط و نقش هاي فرد تغيير پيدا مي كنند.
برخي از افراد مجبور مي شوند كه در طول دوره ميانسالي از والدين مسن خودشان نگهداري كنند.
برخي از آنها به نگهدارنده خانه خالي تبديل مي شوند – يا ممكن است كه آنها اين احساس را داشته باشند كه نوجوانان آنها يك رشد بسيار سريعي دارند.
در مورد ساير افراد، سن ميانسالي مي تواند عبارت از زمان و دوره حسرت و پشيماني باشد.
برخي از افراد نسبت به عدم انتخاب يك مسير شغلي متفاوت يا ايجاد نكردن زندگي رويايي خودشان، دچار حسرت و پشيماني مي شوند.
علاوه بر اين، فرآيند مسن شدن در اين دوره زماني مشخص تر مي شود.
برخي از افراد در اين دوره دچار بيماري مي شوند، در حالي كه ساير افراد متوجه كاهش توانايي هاي فيزيكي خودشان مي شوند.
براي برخي از افراد، ميانسالي مي تواند يك سن مربوط به يك تفكر و تامل گسترده باشد.
آنها ممكن است كه سالهاي گذشته خودشان را بررسي كنند و اين سوال را بپرسد كه در صورتي كه آنها يك مسير متفاوتي براي زندگي شان انتخاب مي كردند، چه اتفاقي ممكن بود براي آنها صورت بگيرد.
ممكن است ساير افراد بيشتر در مورد روزهاي شاد زندگي خودشان تفكر كنند.
براي افرادي كه متمايل به هدف هستند، ميزان تفكر كم مي باشد و ميزان اقدام بيشتر است.
اين افراد به جاي بررسي كردن گذشته خودشان، تلاش مي كنند كه در مرحله دوم زندگي خودشان به اهداف بزرگتري دست پيدا كنند.
كاهش خوشحالي در دوره ميانساليبيشتر مطالعات صورت گرفته نشانگر اين هستند كه خوشحالي داراي يك منحني U شكل مي باشد.
ميزان خوشحالي در اوايل دوران نوجواني به صورت تدريجي كاهش پيدا مي كند و اين روند تا دهه پنجم زندگي فرد ادامه پيدا مي كند.
در افرادي كه در دهه ششم زندگي خودشان هستند، ميزان اين خوشحالي بار ديگر شروع به افزايش مي كند.
اطلاعات به دست آمده از نيم ميليون آمريكايي و اروپايي، وجود داشتن اين روند را تاييد كرده است.
افراد در دوران دهه هفتم زندگي خودشان، شادترين دوره زندگي شان را تجربه مي كنند، ولي افراد در دهه پنجم زندگي خودشان، پايين ترين سطح خوشحالي ممكن در طول زندگي شان را تجربه مي كنند.
با اين وجود، به نظر مي رسد كه منحني U شكل در سطح جهاني مصداق نداشته باشد. اين منحني بيشتر در كشورهاي داراي درآمد بالا مصداق دارد.
يك كاهش تدريجي در خوشحالي مي تواند دليل تنفر افراد از يك بحران ميانسالي را توضيح بدهد – كه مربوط به كاهش ميزان خوشحالي آنها مي باشد.
هرچند كه اطلاعات به دست آمده افزايش خوشحالي را در مراحل بعدي زندگي نشان مي دهند، ولي يك عقيده فراگير در بين افراد بيانگر اين است كه ميزان خوشحالي با افزايش سن كاهش مي يابد.
بنابراين برخي از افراد ممكن است اين تفكر را داشته باشند كه در اواسط دهه پنجم زندگي (۴۵ سالگي)، زندگي آنها به تدريج در شرايط وخيم تري قرار مي گيرد و اين امر منجر به تشديد بحران ميانسالي شود.
بحرانهاي ميانسالي در برابر افسردگيممكن است برخي از افراد افسردگي را در دوره ميانسالي خودشان تجربه كنند و اين افسردگي را به عنوان بحران ميانسالي خودشان در نظر بگيرند.
بر اساس گزارش مراكز كنترل و پيشگيري بيماري، زنان ۴۰ تا ۵۹ ساله در ايالات متحده، بالاترين نرخ افسردگي (۱۲٫۳) را در بين گروه هاي سني و جنسيتي دارند.
نرخ مرگ و مير در دوره ميانسالي در بالاترين سطح ممكن قرار دارد – به خصوص در بين مردان سفيد پوست.
براي افراد موجود در دوره ۴۵ تا ۵۴ سالگي، احتمال خودكشي بيشتر از ساير گروه هاي سني مي باشد.
آيا يك بحران ميانسالي منجر به افسردگي مي شود؟ آيا افسردگي منجر به يك بحران ميانسالي مي شود؟
يا اينكه افسردگي كه افراد در دوره ميانسالي تجربه مي كنند، به عنوان بحران ميانسالي مورد اشاره قرار مي گيرد؟
آيا يك بحران ميانسالي منجر به افزايش ريسك خودكشي مي شود؟ هيچ شخصي به طور قطع نمي تواند بگويد كه بحران ميانسالي، متفاوت از بحران سلامت رواني مي باشد كه در طول يك مرحله خاص از زندگي فرد صورت مي گيرد.


بحران ميانسالي و زوال عقلممكن است كه برخي از افراد مشكلات سلامتي را با بحران ميانسالي اشتباه بگيرند. يك تغيير در رفتار يا تغيير در شخصيت مي تواند علامتي از يك زوال عقل باشد.
همچنين در حاليكه ما تمايل داريم آلزايمر و زوال عقل را به عنوان مواردي در نظر بگيريم كه تحت تاثير مسن بودن فرد قرار دارند، ولي براساس گزارشات دريافت شده از جامعه، ۵ درصد از موارد آلزايمر قبل از سن ۶۵ سالگي بروز مي كنند.

منبع: مركز مشاوره و روانشناسي ايران-علائم بحران ميانسالي چه مواردي هستند؟

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 31

درباره ما
آمار سایت
  • کل مطالب : 820
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 156
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 334
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 969
  • بازدید ماه : 4964
  • بازدید سال : 18020
  • بازدید کلی : 2492020
  • <
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی